“Signaling” یا "علامت دهی" یکی از موضوعات جدید و جذابی است که در نظریه بازیها و بعضا در اقتصاد خرد مطرح می شود، و به یک ابزار تحلیل برای اقتصاددانان تبدیل شده است که بر مبنای آن می توانند رفتار کنش گران  اقتصادی را تحلیل نمایند.

مدل های signaling همواره سعی دارد هرکدام از عوامل اقتصادی را به طریقی از بقیه متمایز کند تا رتبه بندی آنها بر مبنای توانمندی راحت تر صورت گیرد؛ به عنوان مثال فرض کنید یک شرکت تولیدی سعی بر استخدام افرادی توانمند دارد و از آنجائیکه برای مدرک دانشگاهی اعتبار قائل است،  بنابراین مدرک تحصیلی و دانشگاه محل تحصیل را به عنوان  یک   سیگنال از توانمندی فارغ التحصیلان در نظر می گیرد؛ در نتیجه اولویت اول آن، استخدام فارغ التحصیلان دانشگاه های برتر و افراد با مدارج بالاتر( با فرض اینکه افراد با تحصیلات بالاتر، دستمزدهای بسیار بالا تقاضا نکنند) خواهد بود.

اما مشکل اینجاست که بعضی اوقات مدرک تحصیلی علامت دهنده خوبی نیست در این صورت قدرت تشخیص فرد توانمند از فردی که توانایی کمتری دارد از کارفرما سلب می شود؛ بنابراین او باید به راه های دیگری برای تشخیص این مهم متوسل شود، signaling در چنین مواقعی مدل های متفاوتی را ارائه می دهد تا بتوان بر مبنای آن، سازوکار بهتری برای انتخاب کارگران توسط کارفرماها ارائه نمود؛ مثلا سطح تلاش افراد را یک علامت می داند و کار فرما به طرق مختلف] که در اینجا مورد بحث ما نیست[ می تواند سطح تلاش کارگران را آشکار نماید.

در اینجا سوال این است که تا چه حد مدرک تحصیلی علامت دهنده خوبی برای کارفرما و به طور کلی بازار کار است؟

اگر جامعه مورد بحث ما صرفا ایران باشد؛ آنگاه شاید بتوان گفت مدرک تحصیلی دیگر علامت دهنده خوبی از میزان توانمندی افراد نیست!! در واقع بازار کار به دو دلیل به مدرک تحصیلی افراد چندان حساسیتی ندارد: اولا تعداد کسانی که دارای مدارک تحصیلی یکسان هستند بسیار بالا رفته؛ یعنی در حال حاضر تا دلتان بخواهد ما فارغ التحصیل کارشناسی داریم، همینطور فارغ التحصیلان ارشد و دکتری نیز به طرز عجیبی رو به افزایش است، این باعث می شود تا کارفرما نتواند افراد توانمند را از افراد با توانایی کمتر متمایز کند.

ثانیا در جائیکه تعدادی فارغ التحصیل با مدرک کارشناسی داریم اگر چند نفر فارغ التحصیل ارشد نیز باشند لزوما کارفرما فارغ التحصیلان ارشد را استخدام نمی کند زیرا او می داند فردی که کارشناسی ارشد دارد لزوما توانمندی بالاتری ندارد زیرا سازوکارهای آموزشی موجود در دانشگاه ها محصلین تحصیلات تکمیلی را توانمندتر نمی کند( البته بجز تعداد معدودی از دانشگاه ها).

فرض کنید یک دانشجو بدون حضور در کلاس توانسته کارشناسی خود را در دانشگاه X به پایان برساند؛ حال اگر همین دانشجو مدرک ارشد خود را نیز از چنین دانشگاهی اخذ نماید آیا او توانایی بیشتری کسب کرده؟؟!! در واقع او دو سال دیگر از عمرش را صرفا سپری کرده است!! اما آیا مشکل از جانب دانشجوست؟ مشکل از سازوکار ناکارآمد است و یک روش موثر برای حل این مشکل، به نظرم بازنگری در نظام آموزشی] به ویژه تحصیلات تکمیلی[ است.